شمال
عسل مامان روز سه شنبه که مصادف با ولادت حضرت علی بود و اولین روز پدر بابایی ما به همراه عمه الهه هستی، عمو رضا و عمه لیلا راهی شمال شدیم البته توی راه مامان جون و باباجون هم اومدن ولی اونا می خواستن برن ویلای خودشون و ما هم ویلایی که من از محل کار گرفته بودم. توی راه یک کم بی قراری و ورجه ورجه کردی و تا رسیدیم یکم هم غر غر کردی . بعد از ظهر هم رفتیم لب دریا و کلی با دیدن موج های دریا ذوق کردی و دست و پا زدی . شبم رفتیم برای بابایی کادوی روز پدرش رو گرفتیم . یک جفت کفش از رویان (روما مد) روز چهارشنبه برای اولین بار شلوارت رو در آوردم و همراه بابایی پاهاتو به آب زدی و کلی ازت عکس گرفتیم یک عکس خوشگل از پاهای نازت به همراه بابایی. بعدش رفت...
نویسنده :
بهار
12:33